مردانه روزگار
چهارشنبه 91/3/10 12:2 صبح| | نظر
بسم الله النور
دیروز علی از خونه که قهر میکرد ، تا جایی رو پیدا نمیکرد ، برای آروم شدنه دلش میرفت خط مقدم و دلش رو سر دشمن خالی میکرد . دیروز علی که عاشق میشد ، اول میرفت جبهه حساباشو صاف میکرد با خدا بعد میومد دست خانمش رو میگرفت میبرد زیر یه سقف . خیلی وقت ها هم انقدر پاک میشد که دیگه خدا عاشقش میشد و برنمیگشت . دیروز رنگ لباس علی رنگای مردونه بود . دیروز مرام علی مرام مردونگی بود . دیروز .....
امروز علی شده دی جی علی . امروز علی عاشق که میشه میذاره از خونه میره مثل قدیم . اما دیگه از جبهه که خبری نیست . میره افسرده میشه . دپرس میشه . سیگاری میشه . خیلی که باحال باشه ، میره به سمت خود زنی یا شایدم با دختره فرار کنه . داد میزنه . اونم نه سر دشمن . سر مامان و بابا . امروز علی میخواد بره تو دل دوست دخترش که قرار نیست خانمش بشه میخواد نشون بده خیلی مرده . اما نگو نامرده . امروز علی زیر ابرو برمیداره . امروز علی شلوار جین تنگ و فاق کوتاه و تی شرت جذب قرمز و صورتی میپوشه . از سربازی فراری میشه . هدفون میذاره و دائم هد میزنه . فقط برا اینکه رفقا تو جمع بگن خیلی مردی به مولا . ... امروز علی ماشین آخرین سیستم داره . هزار تا عروسک دوروبرش میچرخن و هیچکدوم خانمش نیستن . امروز . . . .
علی ه دیروز به علی ه امروز که نیگاه میکنه یاد خاکریز میفته . موج میگیردش . اونم یه جورایی هد میزنه . اما نه با شنیدنه دی جی ، بلکه با شنیدن صدای فریاد رفیقش روی مین تو شلمچه . صدای خمپاره رو شنیدی ؟ از صدای ضبط ماشین من و تو خیلی قوی تره . انقدر که یه عمر با صداش مجبوری هد بزنی . نیاز به سی دی و آیپاد نداری . همه چیز اتومات میشه .
علی دیروز یه بار عاشق میشد . اما امروز هر روز عاشق میشه . دیروز موهاشو یک طرفی شونه میزد با یه شونه ی گرد کف دستی . اما امروز به هر طرفی شونه میزنه با هزار تا شونه ی مختلف هم به جونش میفته اما آخرشم صاف نمیشه .
دیروز میرفت که مرد بشه و برگرده بیاد باز سر زمین به باباش کمک کنه ، امروز نه میره جایی که بتونه مرد بشه نه میشه جنسیتش رو دیگه تشخیص داد . چون صداش ناز داره . انگشتاش جون نداره و صورتش آفتاب ندیدست .
دیروز علی انقده مرد بود که حرفاشو تو دلش میریخت تا نکنه دل خانمش بشکنه و حرفای نامهربون بینشون رد و بدل بشه . امروز اما تا یکی بهش تو میگه ، اول میاد تو فیس بوک دنبال یه دختر میگرده تا درد و دلش رو بهش بگه . از حالا به بعد نت میشه پناهگاهش .
راستی چرا انقدر مردونگی عوض شده ؟